ستایش و نیایش دوقلوهای مامان و باباستایش و نیایش دوقلوهای مامان و بابا، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره

دوقلوهای مامان و بابا

لالایی ماه و مهتاب

لالایی ماه و مهتابه لالایی مونس خوابه لالایی قصه ی گل هاس پر از آفتاب پر از آبه لالایی رسم و آیینه لالایی شعر شیرینه روون و صاف و ساده زلال مثل آیینه لالایی گرمی خونه لالایی قوت جونه لالایی میگه:یک شب هم کسی تنها نمی مونه لالایی آسمون داره گل و رنگین کمون داره توی چشمون درویشش نگاهی مهربون داره لالایی های ما ماهه بدون ناله و آهه بخون لالایی و خوش باش که عمر غصه کوتاهه     ...
24 اسفند 1389

سال نو پیشاپیش مبارک

شعر فریدون مشیری بوی باران ، بوی سبزه ، بوی خاک شاخه‌های شسته ، باران خورده ، پاک آسمان آبی و ابر سپید برگهای سبز بید عطر نرگس ، رقص باد نغمه شوق پرستوهای شاد خلوت گرم کبوترهای مست نرم نرمک میرسد اینک بهار خوش بحال روزگار خوش بحال چشمه‌ها و دشتها خوش بحال دانه‌ها و سبزه‌ها خوش بحال غنچه‌های نیمه‌باز خوش بحال دختر میخک که میخندد به ناز خوش بحال جام لبریز از شراب خوش بحال آفتاب ای دل من گرچه در این روزگار جامه رنگین نمی‌پوشی بکام   باده رنگین نمی‌بینی به جام نقل وسبزه در میان سفره نیست  جامت از آن می که می‌باید تهی است؛ ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار ...
24 اسفند 1389

آغاز هفته 20 ام

مامانی گلم از اینکه ۱۹ هفته مارو تحمل کردی ممنونیم از اینکه شبا نمی تونی بخاطر ما خوب بخوابی و با شکبایی مارو تحمل می کنی بازم ممنونیم . خدایا از اینکه مامان خوبی داریم از تو هم ممنونیم .  مامانی دوست داریم از طرف دوقلوها
24 اسفند 1389

مادر بزرگ

    اینم یه گل برای مامان بزرگ مادربزرگ وقتی اومد خسته بود چار قدش و دور سرش بسته بود صدای كفشش كه اومد دویدم دور گُلای دامنش پریدم بوسه زدم روی لُپاش گفتیم مامان بزرگ خوبم قدرتو ما می دونیم از اینکه مراقب مامانی هستی دوست داریم ما نی نیها            از طرف تبسم و ترنم                                           &...
19 اسفند 1389

انتخاب اسم

سلام دونه های انارم مامانی و بابایی رو ببخشید هنوز نتونستن برای دردونه هاشون اسم مناسب پیدا کنن آخه میدونید اسم خیلی مهمه اسم شخصیت افراد رو نشون میده ما باید اسمی رو بذاریم که عزیزای دل مامانی بزرگ شدند دوستش داشته باشن آخه یک عمر شما رو با اون اسم صدا می زنن چند تا اسم براتون انتخاب کردیم : ستایش و نیایش تبسم و ترنم نیکان و باران سارا و ساره ولی هنوز هیچ کدوم تائید نشده       ...
16 اسفند 1389

جشن تولد مامانی

سلام حبه های انگورم دیشب 12 اسفند تولد مامانی داشت برف می یومد , گلبرگای مامانی برف دونه های کوچولو مثل مروارید سفیده که از آسمون می یاد روی زمین همه جا رو  مثل عروس سفید  می کنه   دیشب عمه جوناتون اومدن خونه مامان جون می خواستن مامانی رو سوپرایز کنن ولی لو رفتن عمه پریسا و عمو حامد عمه اعظم و امیرحسین و عمو پوریا اومده بودند مامان بزرگ و با بابزرگ چون بنایی داشتند نتونستند بیان جای بابایی مهربونتون خالی بود چون تو کیش کار داشت نتونست این هفته بیاد , بابایی خیلی دلمون برات تنگ شده دونه انارای مامانی دیشب کلی کادو گرفتیم مامان جون و بابا جون یه کیف خوشگل بهم دادند , خاله...
13 اسفند 1389

هفته 18

 خدای من نی نی های کوچولوی من دو تا دخمل خوشگل هستند بالاخره بعد از ۱۶ هفته خودشونو نشون دادند اصلا" باورم نمی شه بعد از ۹ سال مامان ۲ تا فرشته کوچولو بشم خدایا هزاران بار شکرت     خیلی جالبه دخترای گلم وقتی پا توی چهار ماه گذاشتند تولد (۱۲ بهمن ) بابایی مهربونشون بود    روز تولد مامانی ۱۲ اسفند گلهای مامانی ۵ ماهشون می شه مامان فداتون بشه که تولدشو بهش تبریک گفتین سال دیگه قشنگای مامانی ۸ ماهشونه   مامانی و بابایی عاشقتونن خدایا این ۵ ماه زودتر تموم بشه تا ما بتونیم دخترای نازمونو ببینیم         ...
13 اسفند 1389